شاعرغریب در عاشورای حلب

♥یـــــوسف زهـــــــرا ♥

ارتباط از طریق یاهو مسنجر
1
محل تبلیغات شما
2
محل تبلیغات شما
3
محل تبلیغات شما

عضویت درخبرنامه

تبلیغات شما

برگ گرافیک

شاعرغریب در عاشورای حلب
بازديد : 1418

روز عاشورا مردم حلب که شیعی مذهب اند،زن ومرد بر دروازه ی انطاکیه جمع می شوند

 وتاشب برای خاندان پیامبر اکرم ناله و زاری می کنند سوگواری انان چنان پرشور است که

 تمام دشت وصحرا را پر می کند در یکی از سال ها عاشوراشاعری غریب وارد حلب می

 شودو فریاد مردم را که شنید شهر را رها کرد وتا دروازه شهر رفت از مردم پرسید:عزای

 کیست؟بایدشخص بزرگی باشد که این همه آدم برای سوگ او به این بیابان امدند. من

 شاعر غریبم. نام،لقب واوصاف این مرحوم را بگویید تاشعری در مرثیه او بسزایم.یکی به

 او گفت:ای دیوانه تو شیعه نیستی و دشمن خاندان پیامبری. تو نمی دانی روز عاشورا چه

 اتفاقی افتاده است؟امروز روزعزای کسی است که وجودش از قرنی با ارزش تر است.

 شاعرگفت:این را می دانم اما دوران یزید خیلی وقت پیش گذشته است.خبر این ماتم

 چقدردیر به اینجا رسیده است.ان مصیبت چنان بزرگ بود که چشم کور،آن را دیدوگوش

 کر،ان را شنید. شما مگر در خواب بودید که حالا لباس خود را پاره می کنیدو برای او عزا

 می گیرید. ای بی خبران برای خود گریه کنید،چون این خواب سنگین بدتر از مرگ

 است.آن ها شاه دین بودند اگر ذره ای از کار ان ها با خبر شوید ،باید بدانید که این روز

 برای انان روز پادشاهی و بزرگی خوشی است.شما برای دل و دین خرابتان گریه کنید که

 چیزی این دنیا را درک نمی کنید




مطالب مرتبط

بخش نظرات این مطلب


برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:







[تبادل لگو با ما]

Friends
تمامی حقوق مطالب برای این سایت محفوظ میباشد. قالب طراحی شده توسط: برگ گراف و ترجمه شده توسط : قالب گراف